مرداب

زنگها براي كه به صدا در مي آيند

۱۳۸۶۰۸۰۴

دور و نزديك




ابرها مانند قطاري
در گسترهء افق ايستاده اند
بدون حركت



باران باريده
به ظاهر
شهر جامهء پاكي بر تن كرده



در جايي نشسته ام كه
آدم ها مي آيند و مي روند ، نزديك و دور مي شوند
وقتي دورند
انگار كه هيچ اند
انگار كه پوچ اند


86/01/26



*****