زنگها براي كه به صدا در مي آيند

۱۳۸۵۰۸۰۷

شب احيا

احياي من شبهاي باراني ست
من بجاي زمزمه هاي مكرر مي سرايم
و بجاي كتاب بر سر گرفتن
فكرم را در سر
و احساسم را در دل
جاني دوباره مي بخشم
_
در فنجانم ، شراب بيداري ست
و آرزويم بيدار ماندن
دعايم خود را يافتن است
بر بالهاي احساسم سوار و به اوج آسمان مي روم
_
همنشيني نيست جز برگ
و قلمي كه در دستان سردم مي ايستد
اوست بهترين همدم
در شبهاي تنهايي و سرد
مي شنود و سخني نمي گويد
و فقط مي شنود
اوست بهترين همراز
و تا وداع پاياني
رازم را در خود ، حبس مي كند
_
شب را زنده مي دارم براي درنگ
درنگي براي سرودن
و خود را تهي كردن
درونم حوضچه ايست كه
با زخمهاي مكرر پر مي شود
_
بايد بيدار ماند
بايد سرود
و بايد گفت
....

2 Comments:

Anonymous ناشناس said...

salam !
khobiiiiiii?
mamanonam ke be webloge man sar mizani vaghan khoshhalam ke jadidan dosti peyda kardam ke inghadr khobe! mesle to:X
miodni chie?
bazi az chiza hast ke man bayad bahat sohbat konam begam!
albate jesarat nashe!
kheili chizaro nemsihe az poshte ye weblog o ye keyboard goft!
idimo add kon jojo.kocholo
bye

۲:۳۱ قبل‌ازظهر  
Anonymous ناشناس said...

movafagh bashi dooste khoobam!

۸:۱۶ بعدازظهر  

ارسال یک نظر

<< Home

*****