زنگها براي كه به صدا در مي آيند

۱۳۸۶۰۸۰۴

دور و نزديك




ابرها مانند قطاري
در گسترهء افق ايستاده اند
بدون حركت



باران باريده
به ظاهر
شهر جامهء پاكي بر تن كرده



در جايي نشسته ام كه
آدم ها مي آيند و مي روند ، نزديك و دور مي شوند
وقتي دورند
انگار كه هيچ اند
انگار كه پوچ اند


86/01/26



2 Comments:

Anonymous ناشناس said...

هزار جهد بكردم كه سر عشق بپوشم
نبود بر سر آتش ميسرم كه نجوشم


به هوش بودم از اول كه دل به كس نسپارم
شمايل تو بديدم نه صبر ماند و نه هوشم

۵:۴۹ قبل‌ازظهر  
Anonymous ناشناس said...

mesle hamishe ghashang minevisi.....

۱:۱۹ بعدازظهر  

ارسال یک نظر

<< Home

*****